کریپتو
از همان آغاز صنعت کریپتو، بیتکوین پادشاه بلامانع در قیمتگذاری و پذیرش بوده است. با این حال، منتقدان دوست دارند محدودیتهای مقیاسپذیری بیتکوین و عملکردهای کاهشیافته را با محصولاتی مانند اتریوم، سولانا، پولکادات و سایر محصولاتی که با فناوریهای پیشرفته پیشروی میکنند، مقایسه کنند.
برای بسیاری از افراد در صنعت کریپتو، ارزش واقعی فناوری بلاکچین بیتکوین است. این نابگرایان ایدئولوژیک که بهعنوان «بیشینهگرایان بیتکوین» یا به اختصار maxis شناخته میشوند، در تبلیغ بیتکوین به بهای هر ارزدیجیتال دیگر پر سروصدا هستند.
شدت و فراوانی که در آن علاقهمندان به کریپتو در مورد ترجیحات و ویژگیهای سکه بحث میکنند ممکن است برای تازه واردان کریپتو شگفتآور و حتی ناامید کننده به نظر برسد. در این مقاله، ما سفری را در منطق، تاریخ و روانشناسی پشتسر گذاشتیم حداکثرگرایی بیتکوین به طور خاص و سیاست ارزهای دیجیتال به طور کلی خواهیم داشت.
چهچیزی بیتکوین را از سایر ارزهای دیجیتال متمایز میکند؟
سختترین پول شناخته شده برای انسان: «سیاست پولی بیتکوین بزرگترین مزیت آن است. بیتکوین با محدودیت 21 میلیونی روی تعداد سکههایی که تا به حال وجود خواهند داشت و یک رویداد نصفکردن هرچهار سال یکبار که نرخ عرضه جدید را به نصف کاهش میدهد، ویژگیهای یک ذخیره جهانی و قابلاعتماد از ارزش را دارد که قبل از آن هیچ دارایی وجود ندارد.
مفهوم بیعیب و نقص: تمرکززدایی جام مقدسی است که همه پروژههای رمزنگاری به دنبال آن هستند. از اتریوم گرفته تا بایننس و پلتفرمهای DeFi، این شبکهها تحت کنترل متمرکز تعداد معدودی شروع میشوند که به تدریج قدرت خود را به جامعه گستردهتری واگذار میکنند. همه این شبکهها هنوز هم به شدت به ورودی و جهت تیم موسس خود بستگی دارند.
از سوی دیگر، بیتکوین توانسته است از طریق تصور بینقص خود به تمرکززدایی واقعی دست یابد. وقتی ساتوشی دید که بیتکوین به سطح بلوغ خودپایدار رسیده است، از صحنه ناپدید شد. غیبت رهبر آن، بیتکوین را غیرمتمرکزتر میکند و هدف بسیار دشواری برای تنظیم کنندهها میکند.
پیشتاز غیرقابل نفوذ در شناخت برند و اثرات شبکه: در صنایع سنتی، برند یک شرکت معمولاً خارج از محصول آن است. این به افزایش مشخصات شرکت و جذب درآمد از مشتریان کمک میکند، اما لزوماً جوهر کسبوکار آنها نیست. وقتی صحبت از شبکههای رمزنگاری به میان میآید، برندسازی نشاندهنده چیزی است که آنها را ارزشمند میکند.
براساس نظریهای که اولین بار توسط رابرت متکالف، یکی از بنیانگذاران اترنت ارائه شد، میتوانید ارزش شبکه را با مجذور تعداد گرههای متصل محاسبه کنید. تأثیر هر اتصال اضافی، شبکه را به طور تصاعدی ارزشمندتر میکند.
در نتیجه، مزایای حرکت اول بیتکوین بیشباهت به سایرین نیست. به زبان ساده، هیچ شبکه دیگری نمیتواند با اندازه و دامنه بیتکوین که سرمایهگذاران، توسعهدهندگان، هکرهای مستقل، شرکتها و حتی دولتهای ملی را به خود جذب کرده است، برابری کند.
رکورد بینقص: بیتکوین هرگز هک نشده است. برخلاف چندین توکن کریپتو که دچار شکستهای امنیتی مختلف شدهاند، رکورد بیتکوین برای ده سال متوالی عالی باقیمیماند. همه بلاکچینها تا این حد خوش شانس نبودهاند. به عنوان مثال، هک DAO در جولای 2016، 3.6 میلیون ETH را از یک قرارداد هوشمند تخلیه کرد و به عنوان هشداری در برابر خطر نوآوری ناامن عمل کرد.
بیتکوین نه تنها هرگز با موفقیت مورد حمله قرار نگرفته است، بلکه در 99.98 درصد مواقع از زمان تولد فعال بوده است و در 8 سال گذشته یک ثانیه از کار افتادگی را تجربه نکرده است.
ریشه ماکسیمالیسم بیتکوین چیست؟
علیرغم این مزیتهای فوقالعاده، بیتکوین همچنان به سه تراکنش در ثانیه محدود میشود که برای یک وسیله مبادله جهانی کافی نیست. بعلاوه، فاقد عملکرد قرارداد هوشمندی است که توسط اتریوم و سایرین برای اجازهدادن به طیف وسیعتری از برنامههای غیرمتمرکز پذیرفته شده است.
ویتالیکبوترین، بنیانگذار اتریوم، در سال 2014 اصطلاح «بیشینهسازی بیتکوین» را به عنوان یک اصطلاح تحقیرآمیز علیه بیتکوینهای «مکتب قدیمی» که نیاز فوری به نوآوری سریع در بلاکچین بیتکوین نمیدیدند، ابداع کرد. در نهایت، بیتکوین داران این تعریف را به عنوان نشان افتخار به کار میبرند. با این حال، تا سی و شش ماه بعد از آن نگذشته بود که ما میزان حداکثری بیتکوین را دیدیم.
جنگ داخلی بزرگ بیتکوین
تاریخ آگوست 2017 بود و بیتکوین از حواشی اینترنت که برای اولین بار شروع شد فاصله زیادی داشت. بلوکها به سرعت پر میشدند و پردازش تراکنشها طولانیتر و گرانتر میشد. با درک این محدودیتها، جامعه بیتکوین شروع به بحث در مورد چگونگی مقیاسسازی شبکه برای تطبیق با هجوم کاربران جدید کرد.
متأسفانه، بحث مقیاسپذیری بهسرعت تیرهتر شد و جامعه بیتکوین را به دو اردوگاه تقسیم کرد. یکی از اردوگاهها، که به «مسدودکنندههای بزرگ» معروف است، از یک تکنیک مقیاسبندی ساده برای افزایش حد اندازه بلوک بیتکوین از ۱ مگابایت حمایت میکرد. «مسدودکنندههای بزرگ» استدلال میکردند که با افزایش محدودیت اندازه بلوک، تراکنشهای بیشتری در هر بلوک قرار میگیرد و تراکنشها سریعتر و ارزانتر میشوند.
اردوگاه دیگر بر سر دو موضوع با پیشنهاد آنها مخالفت کرد:
اولاً، افزایش اندازه بلاک به این معنی است که تاریخچه کامل بلاکچین بیتکوین بسیار بزرگ میشود. چنین حرکتی اجرای گرهها را برای مردم عادی سخت میکند، زیرا نیاز به پشتیبانی از ترابایت داده دارند و تمرکززدایی شبکه را به خطر میاندازند.
علاوهبر این، اردوگاه دوم با اصل ایجاد چنین تغییر شدیدی در شبکه بدون دستیابی به وسیعترین اجماع ممکن بین همه ذینفعان مربوطه مشکل داشت. در نهایت، اولین اردوگاه برای ایجاد توکن خود به نام بیتکوین کش جدا شد. در حالی که بیتکوین کش قصد داشت با برادر بزرگ خود رقابت کند، به سرعت مشخص شد که با آن همخوانی ندارد.
اگرچه بلاکهای بیتکوین کش از نظر فنی میتوانند به اندازه 32 مگابایت باشند، اما در واقعیت، تقاضای کم برای بلاکهای بیتکوین کش به این معنی است که اندازه بلوکها به 1.4 مگابایت نزدیکتر است (بنابراین خیلی بزرگتر از بلاکهای شبکه اصلی بیتکوین نیست).
بیتکوین بر برادر کوچکتر خود در معیارهای زنجیرهای تسلط دارد و ده برابر تعداد گرهها و بیش از 69 برابر است. بیتکوین داران به طور کلی موافق هستند که بیتکوین باید تراکنشهای بیشتری را در ثانیه تسهیل کند. آنها صرفاً استدلال کردند که این روش به همان اندازه مهم است. بیتکوین نمیتواند مطابق شعار بدنام فیسبوک «سریع حرکت کنید و چیزها را به عنوان یک ارز ذخیره جهانی بشکنید» عمل کند.
به گفته maxis، بلاکچین اصلی بیتکوین باید بر اساس اصل "اول آسیب ندهید" عمل کند. برای این منظور، maxis بر حداقل تعداد تغییرات در شبکه اصلی و تنها پس از یک فرآیند بررسی کامل توسط جامعه رمزنگاری اصرار داشت. برخی ارتقاء مقیاسپذیری، مانند Segregated Witness یا «SegWit» در واقع به بلاکچین بیتکوین راه یافتند، در حالی که برخی دیگر، مانند شبکه لایتنینگ، در بالای شبکه اصلی ساخته شدهاند.
ریشههای قبیلهگرایی و سکهگرایی
انسانیت ریشه در قبیلهگرایی دارد. از بدو تولد در DNA ما رمزگذاری میشود و تا زمان مرگ با ما باقیمیماند. این به شدت برجهان بینی، عقاید و روابط ما تأثیر میگذارد. گروه(های) "ما به آن تعلق داریم" را تعیین میکند. قبیلهگرایی خود را به طرق مختلف نشان میدهد، از جمله دولت- ملتها، تیمهای ورزشی و پیوندهای خانوادگی.
اشکال باستانی قبیلهگرایی مانند مذهب و فرقهها حول یک حس مشترک از هدف، آیینها، نمادها و رهبران در هم میآمیزند. آنها معمولاً تحت تأثیر تعصبات درون گروهی قرار میگیرند و از هم ایمانان خود بر دیگران ترجیح میدهند.
میتوان شباهتهای زیادی را بین علاقهمندان به ارزهای دیجیتال و پیروان فرقه پیدا کرد، به خصوص وقتی صحبت از قبیلهگرایی به میان میآید. جنگ داخلی بزرگ بیتکوین را میتوان با انشقاق در یک دین مقایسه کرد مانند انشعاب در مسیحیت که کاتولیکها و پروتستانها را در جریان اصلاحات از هم جدا کرد.
هر دو طرف جنگ داخلی بیتکوین برای حمایت از ادعاهای خود بر تفسیر خود از وایت پیپر ساتوشی تکیه میکنند. در حالی که «مسدودکنندههای بزرگ» به گنجاندن «نقد الکترونیکی همتابههمتا» در عنوان برای تقویت باورهایشان اشاره میکنند، بیتکوین maxis به شما میگوید که اگر همه چیزهای دیگری که ساتوشی نوشته است را بخوانید، متوجه خواهید شد که ماموریت واقعی او ایجاد یک ذخیره جهانی ارزش بود.
قابلیت همکاری و آینده بلاکچین
با وجود زنجیرهها، توکنها، dAppها و پروژههای مختلف که مانند قارچها در فضای بلاکچین ظاهر میشوند، ما تمایل داریم فراموش کنیم که چقدر در انقلاب غیرمتمرکز قرار داریم. بلاکچین فقط سطح پتانسیل واقعی خود را خراش داده است، و برای اینکه دندهها را تغییر دهد و تأثیری قویتر داشته باشد، همه بازیگران در این فضا باید هم از نظر ایدئولوژیکی و هم از نظر فناوری گرد هم آیند.
تنها با همکاری با یکدیگر برای ایجاد پل ارتباطی بین فناوریها است که میتوانیم واقعاً از قدرت تأثیرات شبکه برای مقیاس نمایی کریپتو استفاده کنیم.